تعریف و تمجید از گرجیان فریدن بخاطر حفظ اصالت و زبان مادری در یکی از شبکه های تلویزیونی گرجستان و الگو قراردادن گرجیان فریدن برای فرزندانشون حفظ زبان مادری کلید نگه داشت هویت فرهنگی در دنیای مدرن است.
خدمت شما و بینندگان سلام عرض میکنم .اولین بار در سال ۲۰۰۶ به مناسبت مراسم مربوط به گرجیان خارج از گرجستان به گرجستان آمدم و بعد در سال ۲۰۱۵ به همراه خانواده به گرجستان آمده و زندگی میکنم. شما فرمودید، که جامعه بداند گرجیان فریدن چه کسانی هستند. من با شعر شاعر گرانقدرمان شروع میکنم [شروع مطالب با شعری از موخران ماچاواریانی شاعر مشهور گرجی می باشد، که برای نهیب و آگاهی دهی به بچه های گرجی که در گرجستان به زبان گرجی کم توجهی میکنند، گرجیان فریدن و علاقه آنها به فرهنگ و زبان گرجی را مثال میزند. ]
თუ წინაპარს შანთებით
ვერ დაავიწყეს ქართული
თუკი დღესაც მღერის ქართველი
ფერეიდანში ფანდურით.
ما این مردم هستیم. ما مردم از دست دادنی نیستیم. انسانی که چهارصد سال از سرزمین آباء و اجدادیش جداست وهویت خود را با هزاران مبارزه و رنج گم نمیکند و گرجی می ماند، از دست دادنی نیست. انسانی، که زمانی که زاده شد، سخن گفتن را به گرجی آغاز کرد، زمانی که بزرگ شد، آرزو داشت از رنگین کمانی که بر اساس اسطوره عالی و مشهور سوی دومش در گرجستان است، بگذرد، زمانی که خانه ساخت، آن را با نوشته های گرجی آراست، زمانی که مغازه باز کرد، بر آن به گرجی نوشت، زمانی که ماشین خرید ، بر آن با الفبای گرجی نوشت، آیا این شخص گرجی نیست؟ سوء تفاهم نشود اما اگر در فریدن بروید فضای آن جا گرجی تر است تا در تفلیس، همه چیز گرجی است.آقای بوبا شاهد است و هر کسی که آنجا بوده است، که در فریدن چه روح گرجی والایی وجود دارد.من متوجه هستم که اعطای شهروندی هم برای دهنده و هم برای گیرنده امری همراه با مسئولیت است. در این شکی نیست، اما اگر کسی شرایط را دارد چرا باید به او دست رد زد؟ من شخصا افرادی را میشناسم ،قبل از اینکه مساله شهروندی و این موضوعات مطرح و مهم باشد، زبان گرجی را آموزش می داد،فعالیتهای گرجی انجام می داد، نمایشگاه گرجی برگزار میکرد و هزاران فعالیت فرهنگی گرجی بدون هیچ حمایت مالی با هزینه خودش انجام می داد و این شخص به گرجستان آمد و متاسفانه به او برای دریافت هموطنی جواب منفی داده شد، چه رسد به شهروندی.چنانکه میدانیم وضعیت تانامماموله هیچگونه امتیازی به شخص نمیدهد.انسانی که فامیل یوسلیانی دارد،در فریدونشهر متولد شده است، یوسلیانی جای دیگری نیست، و اینکه آن جا کانون و مرکز سکونت گرجیان است تمام دنیا این را می دانند و حالا تو به او میگویی تو گرجی نیستی؟ فردی که با تمام قلب و جان گرجی است و به سوی تو می آید چرا باید به او دست رد بزنی؟
هر کسی شرایط را دارد نباید به او جواب منفی داده شود.مننمیگویم که به همه باید شهروندی داده شود.طبیعی است همانند همه ملتها و جوامع انسانهای بد هم هستند ، ولی اگر شخص خوب است و ملاکها را دارد به او بدهید.از کشورهای دیگر بیاموزیم، اطرافمان را بنگریم .اسرائیل را ببینیم با ذره بین میگردند یهودی کجاست و آن را به اسرائیل می برند. ایرانی به آمریکا و اروپا میرود طی ده سال رئیس مجلس و وزیر میشود ما بیست سال هست هنوز به دنبال اقامت میدویم. در واقع برخورد خوبی نیست. این مردم از دست دادنی نیستند.به اینموضوع باید توجه شود. اگر به شخص مساعدت نمیکنی و اگر به او گرجی یاد ندادی ، اگر به او تاریخ یاد ندادی، وقتی به مصاحبه می آید و از او می پرسی اشوت کوراپالات که بود و در دشت دیدگوری چه اتفاقی افتاد، این از کجا باید بداند؟ کِی به او یاد دادی؟ این شخص چهارصد سال جدا بوده، در منطقه ای محصور، به گرجستان و جامعه گرجی دسترسی نداشته است. و وقتی او را در آزمون و مصاحبه در کنار گرجی که پارسال به روسیه رفته قرار میدهی، مثل این هست،که یک کلاس اولی را در کنار یکشخصی که از تز خود دفاع کرده قرار دهی. فرد بیاید به او هموطنی را بدهید. ما برای هیچ کس خطر نیستیم .از ما صلح دوست تر و خوب تر در جهان نیست. اگر میخواهد در گرجستان زندگی کند به او اقامت یکساله دوساله بدهید اگر فرد خوبی بود و خطایی نکرد آن را پنجساله تمدید کنید و اگر خطایی نکرد به او شهروندی بدهید. اینامری ساده و بدیهی است. در این موضوع چیز مبهمی وجود ندارد. و این واقعا توهین است فرد با تمام جان و دل به سوی تو می آید و تو به او نه میگویی واو را از دست میدهی.
هر سال در گرجستان مراسم و یادبودهایی برگزار میشود که به نوعی با ایران مرتبط هستند. گرجیها میکوشند یاد کسانی را که در لشکرکشی ها و سرکوبهای پادشاهان ایران "شهید" شدهاند زنده نگه دارند. آنها به ویژه در مورد کشتارهای شاه عباس اول و آقا محمدخان قاجار حساس هستند و آنها را نقطههایی سیاه در تاریخ پرآشوب این کشور میدانند.
صد هزار شهید تفلیس
هر ساله ۱۳ نوامبر مردم زیادی روی پلی در رود کورا (کوروش) در تفلیس، پایتخت گرجستان گرد هم میآیند تا یاد "صد هزار شهید تفلیس" را گرامی بدارند که به دست سلطان جلالالدین، آخرین پادشاه از سلسله ترکتبار-ایرانی خوارزمشاهیان کشته شدند.
در سال ۱۲۲۶ میلادی سلطان جلالالدین شهر تفلیس را که بیش از یک قرن در دست گرجیان بود محاصره کرد اما بالاخره گروهی از "ایرانیان ساکن تفلیس" شبانه دروازههای شهر را به روی مهاجمان باز کردند.
در آن زمان گرجستان تحت فرمانروایی ملکه رسودان بود که توانست از دست مهاجمان بگریزد. پس از تسخیر تفلیس، ساکنان مسیحی امر شدند تا اسلام بیاورند.
به دستور سلطان جلالالدین نشانهای حضرت مسیح و مریم مقدس روی پلی در رودخانه کورا گذاشته شد تا مسیحیان مجبور به زیر پا نهادن آنها شوند. هر کس که از زیر پا نهادن این نشانها و گرویدن به اسلام سرباز میزد گردن زده شد.
گفته میشود صد هزار نفر، تقریبا تمامی جمعیت تفلیس، حاضر نشدند از دین خود دست بکشند و با خون آنها آب رود کورا به رنگ سرخ درآمد. مورخان گرجی قساوت در کشتار زن و بچه و پیر و جوان و تاراج شهر را "وصفناپذیر" توصیف کردهاند و از این واقعه به عنوان "تاریکترین روز گرجستان" یاد میکنند.
لینک مطلب:http://www.bbc.com/persian/iran-features-39398637
بمناسبت 21 February روز زبان مادری
چرا زبان مادری؟
انسان بدون تفکر، زبان ندارد و کسی که زبان ندارد نمی تواند فکر کند. زبان وسیله ای است برای تفکر و خلاقیت. زبان مادری زبانی است که انسان با آن فکر می کند. زبان مادری زبانیست که هیچگاه از انسان جدا نمی شود. در خواب و بیداری با اوست و افکار انسان را می سازد. افکار انسان هویت اوست و هویت او زندگی حال و آینده وی را می سازد. تعجب نکنید، این پیچیدگی ها طبیعیست. زبان، فکر، هویت و فرهنگ همه و همه درگیر هم و وابسته به هم هستند.
انسان با زبان است که می تواند به حقایق دست یابد، خود را بشناسد و اولین قدم را در راه شکل گیری هویت خود بردارد. کودکی که تازه متولد شده است توسط زبان مادری هویت و فرهنگ پیدا می کند و اولین قوانین اجتماعی را با هویت واقعی خود می آموزد، نه با هویتی دروغین و اکتسابی.
کودکی که زبان مادری خود را به درستی بیاموزد، طبیعیست که می تواند بهتر از دیگر کودکان خود را بشناسد و نیز توان زیادی برای بیان خود داشته باشد.
هرچه قدر انسان به زبان مادری خود اهمیت ندهد با مسائل زیادی در رابطه با ارتباط خود با افراد دیگر مواجه می شود، اما زمانی که زبان مادری پایه ای اساسی برای شکل گیری شخصیت فرد قرار بگیرد، این مشکلات رفع خواهد شد.
اهمیت زبان مادری در شکل گیری هویت و شخصیت فردی کودک انکار ناپذیر است و تاثیر آن در یادگیری زبان دوم و در نتیجه تاثیر آن در کیفیت آموزشی بسیار واضح است.
تمام متخصصان آموزشی در جهان به این نکته اشاره می کنند که کودکان به زبان مادری خود تفکر می کنند و می توانند طرز فکر خود را با زبان مادری بهتر ادا نمایند.
در نتیجه، دوری اجباری کودک از زبان مادری، رشد ذهنی او را با مشکل روبرو می کند، هویت وی را مخفی می کند و باعث می شود تا هویتی دروغین و گسستنی به او تحمیل شود. تاریخ چند صد ساله را ویران و قومیتی را به خطر می اندازد. زبان مادری هویت است، اصل است، نسب است. زبان مادر است، مادری که اولین کلمات را با زبان و لهجه شیرین مادری در گوش فرزند زمزمه می کند.
نویسندگان: irakli aspanidze - elene javakhishvili
რატომ ვისწავლით დედა ენას?
ვისაც ენა არა აქვს ვერ ფიქრობს.
ენა არის აზროვნებისა და შემოქმედების საშუალება.
დედა ენა განიჭებს დაფიქრების უნარს.
მშობლიური ენა არასოდეს არ არის გამოყოფილი ადამიანისგან.
ძილის და ღვიძილის დროს ის მასთანაა.
ისაა მისი აწმყო და მომავალი ვინაობა
არ გაგიკვირდეთ სირთულები,ეს ბუნებრივია .
ენა და სამშობლო ერთი მთლიანობაა.
ადამიანი ენის მეშვეობით შეძლებს მიაღწიოს სიმართლეს,თავი
გაიცნოს თუ გააცნოს სხვებს, გადადგას პირველი ნაბიჭები ვინაობის.
ახალი დაბადებული ბავშვი დედა ენის მეშვეობით ეცნობა
სამყაროს, კულტურას და თავისი ვინაობას.
ბავშვი თუ ისწავლის დედაენას ბუნებრივია სხვა ბავშვებთან
შედარებით თავს უფრო კარგად შაიცნობს და მეტი
უნარი და ძალა ექნება.
თუ ადამიანი მშობლიური ენას ყურადღებას არ მიაქცევს და
არ ისწავლის და სხვა ენით იწყებს შემეცნებას, მას
ურთიერთობებში ბევრი პრობლემა ექნება.
მშობლიური ენის სწავლა ბავშვს ინდივიდუალურ ხასიათების
შექმნაში ხელს არ უშლის პირიქით ეხმარება, უფრო
ეფექტურს ხდის სწავლას.
მთელი მსოფლიოს ენათა მეცნიერების სპეციალისტები
ერთგვარად ეთანხმებიან ამას რომ ადამიანი დედაენის
მეშვეობით ფიქრობს და აზრს გამოთქვამს.
ამის შედეგად ბავშვის იძულებად მოშორება მშობლიური ენისგან
მისი გონებრივი განვითარებას პრობლემას შეუქმნის და მიზეზი
გახდეს რომ ადამიანს ტყუილი და რღვევადი ვინაობა.
მშობლიური ენა ,დედის ენა,იმ ადამიანის რომელიც უტკბილეს ენით და
დიალექტით პირველი სიტყვებს ასწავლის შვილს გავამდიდროთ და გავაძლიეროთ.
ავტორები : ირაკლი ასპანიძე , ელენე ჯავახიშვილ
جمشید گیوناشْویلی ایرانشناس درگذشت
جِمشید گیوناشْویلی زبانشناس، ایرانشناس، محقق و نویسندهٔ گرجی که از سال ۱۳۷۳ تا ۱۳۸۳ به عنوان نخستین سفیر گرجستان در ایران، فعالیت داشت درگذشت.
او فارغالتحصیل رشتهٔ ایرانشناسی از دانشگاه تفلیس در مقطع دکترا است. این پژوهشگر گرجی تلاشهای فراوانی را در جهت تعمیق روابط دو کشور ایران و گرجستان به ویژه از منظر فرهنگی و علمی داشته است و تاکنون بیش از ۲۰۰ اثر علمی بهزبانهای گرجی، فارسی، انگلیسی و روسی منتشر کرده است. وی همچنین در سال ۲۰۱۰ موفق به دریافت جایزهٔ جهانی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شده است.
پدر جمشید گیوناشویلی یک مهندس گرجی به نام «شالوا (شالیکو) گیوناشویلی» (۱۹۰۸–۱۹۸۱) فرزند نهم یک کشیش ارتدکس بود و برادر بزرگترش (عموی جمشید گیوناشویلی) پزشکی سرشناس بود که از سوی دولت شوروی «دشمن خلق» نام گرفته و در سال ۱۹۲۴ اعدام شده بود. هرچند فعالیتهای شالوا گیوناشویلی بار سیاسی نداشت، اما در شرایط اجتماعی و سیاسی وقت گرجستان تحت نفوذ شوروی (حدود سالهای ۱۹۲۵ تا ۱۹۳۰)، فضای حسن نیتی برای کسی که پدرش یک کشیش ارتدکس، و برادرش از سوی دولت «دشمن خلق» نام گرفته و اعدام شده است، وجود نداشت؛ بنابراین شالوا گیوناشویلی وادار به مهاجرت از گرجستان شد.
در سال ۱۹۲۹ همراه با خانواده اش به ایران مهاجرت نمود و دو سال بعد یعنی در سال ۱۹۳۱، جمشید گیوناشویلی در تهران به دنیا آمد. خانوادهٔ گیوناشویلی تا سال ۱۹۴۷ در ایران بودند و پدر جمشید گیوناشویلی به عنوان یک مهندس، در احداث راه آهن سراسری ایران )خرمآباد-اندیمشک، اراک-قم، سمنان-شاهرود) مشارکت داشت. خانوادهٔ گیوناشویلی در سال ۱۹۴۷ به گرجستان بازگشتند و چهار سال بعد یعنی در سال ۱۹۵۱ به قزاقستان تبعید شدند.
جمشید گیوناشویلی از سال ۱۹۵۶ فعالیت دانشگاهی خود را در زمینهٔ ی مطالعات ایران شناسی در دانشگاه دولتی تاشکند شروع کرده و از سال ۱۹۵۸ در دانشگاه دولتی تفلیس و آکادمی ملی علوم گرجستان ادامه داد و بیش از پنجاه سال از زندگی خود را صرف مطالعه، تحقیق و پژوهش نمود.
از جمشید گیوناشویلی تا کنون بیش از دویست اثر علمی-پژوهشی به زبانهای گرجی، فارسی، روسی و انگلیسی و … چاپ و منتشر شده است.
در سال ۱۰۱۲، طی هفدهمین دورهٔ جایزه جهانی کتاب سال، ریاست جمهوری اسلامی ایران، با اهداء لوح تقدیر و اعطاء مهمترین جایزهٔ ادبی جمهوری اسلامی ایران، رسماً از تلاشهای جمشید گیوناشویلی قدردانی نمود.
کارنامۀ پنجاه ساله نوشتۀ جمشید گیوناشویلی
پروفسور تاماز گامقرلیدزه، رئیس آکادمی ملی علوم گرجستان در مورد جمشید گیوناشویلی که به مدت ۱۰ سال (از ۱۳۷۳ تا ۱۳۸۳ شمسی) سمت اولین سفیر گرجستان در ایران را بر عهده داشت میگوید: “دکتر جمشید، نه فقط یک ایرانشناس و محقق، بلکه یک دیپلمات حرفهای نیز میباشد. وی در دورهای نسبتاً طولانی که به عنوان سفیر گرجستان در ایران حضور داشت، نقش مؤثر و ارزندهای را در برقراری و تعمیق روابط حسنه بین دو کشور ایران و گرجستان ایفا کرد.”
لینک مطلب: http://faravashi.ir/
سخنرانی محمد درویش فعال محیط زیست در رابطه با فریدونشهر بسیار شنیدنی است